فقط عشق به او....
اگر یادتان بود و باران گرفت، دعایی به حال بیابان کنید.....
یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:57 ::  نويسنده : اشناست

 

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

 



یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:56 ::  نويسنده : اشناست

 

دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را

تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

شب همه شب انتظار صبح رویی می‌رود

کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را

وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او

تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را

گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم

جان سپر کردند مردان ناوک دلدوز را

کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست

بر زمستان صبر باید طالب نوروز را

عاقلان خوشه چین از سر لیلی غافلند

این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را

عاشقان دین و دنیاباز را خاصیتیست

کان نباشد زاهدان مال و جاه اندوز را

دیگری را در کمند آور که ما خود بنده‌ایم

ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست

در میان این و آن فرصت شمار امروز را

 



یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:55 ::  نويسنده : اشناست

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش

بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی

چرا نظر نکنی یار سروبالا را

شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش

مجال نطق نماند زبان گویا را

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد

خطا بود که نبینند روی زیبا را

به دوستی که اگر زهر باشد از دستت

چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را

کسی ملامت وامق کند به نادانی

حبیب من که ندیدست روی عذرا را

گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری

نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی

چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

هنوز با همه دردم امید درمانست

که آخری بود آخر شبان یلدا را



یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:52 ::  نويسنده : اشناست

 

لاابالی چه کند دفتر دانایی را

طاقت وعظ نباشد سر سودایی را

آب را قول تو با آتش اگر جمع کند

نتواند که کند عشق و شکیبایی را

دیده را فایده آنست که دلبر بیند

ور نبیند چه بود فایده بینایی را

عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست

یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را

همه دانند که من سبزه خط دارم دوست

نه چو دیگر حیوان سبزه صحرایی را

من همان روز دل و صبر به یغما دادم

که مقید شدم آن دلبر یغمایی را

سرو بگذار که قدی و قیامی دارد

گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را

گر برانی نرود ور برود بازآید

ناگزیرست مگس دکه حلوایی را

بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس

حد همینست سخندانی و زیبایی را

سعدیا نوبتی امشب دهل صبح نکوفت

یا مگر روز نباشد شب تنهایی را

 



یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:51 ::  نويسنده : اشناست

سال ها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق ميکده از درس و دعاي ما بود

نيکي پير مغان بين که چو ما بدمستان
هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود

دفتر دانش ما جمله بشوييد به مي
که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود

از بتان آن طلب ار حسن شناسي اي دل
کاين کسي گفت که در علم نظر بينا بود

دل چو پرگار به هر سو دوراني مي‌کرد
و اندر آن دايره سرگشته پابرجا بود

مطرب از درد محبت عملي مي‌پرداخت
که حکيمان جهان را مژه خون پالا بود

مي‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوي
بر سرم سايه آن سرو سهي بالا بود

پير گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ار نه حکايت ها بود

قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد
کاين معامل به همه عيب نهان بينا بود



یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:49 ::  نويسنده : اشناست



مژده اى دل كه مسیحا نفسى مى‏آید كه ز انفاس خوشش بوى كسى مى‏آید

ز غم هجر مكن ناله و فریاد كه من زده‏ام فالى و فریاد رسى مى‏آید

از آتش وادى ایمن نه من خرم و بس موسى آنجا بامید قبسى مى‏آید

هیچكس نیست كه در كوى تواش كارى نیست هر كسى آنجا بطریق هوسى مى‏آید

كس ندانست كه منزلگه معشوق كجاست اینقدر هست كه بانگ جرسى مى‏آید

جرعه‏اى ده كه به میخانه ارباب كرم هر حریفى ز پى ملتمسى مى‏آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غمست گو بران خوش كه هنوزش نفسى مى‏آید

خبر بلبل این باغ بپرسید كه من ناله‏اى مى‏شنوم كز قفسى مى‏آید

یار دارد سر صید دل حافظ یاران شاهبازى به شكار مگسى مى‏آید



یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:45 ::  نويسنده : اشناست

۱ ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
۲ دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
۳ دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
۴ صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
۵ مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
۶ یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
۷ ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
۸ ای درد توام درمان در بستر ناکامی و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
۹ در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
۱۰ فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
۱۱ زین دایره مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
۱۲ حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی



یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 18:43 ::  نويسنده : اشناست

   گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آيد             گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر آيد

       گفتم ز مهروزان رسم وفا بياموز             گفتا ز ماه‌رويان اين کار کمتر آيد

 گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد             گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آيد

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت             گفتا تو بندگی کن کاو بنده‌پرور آيد

    گفتم دل رحيمت کی عزم صلح دارد              گفتا مگوی با کس تا وقت آن بر‌ آيد

            گفتم که بر خيالت راه نظر ببندم              گفتا که شبرو است او از راه ديگر آيد 

 گفتم خوشا هوايی کز باغ حسن خيزد              گفتا خنک نسيمی کز کوی دلبر آيد

          گفتم زمان عشرت ديدی که چون سر آيد

           گفتا خموش حافظ کاين غصه هم سر آيد

 



صفحه قبل 1 ... 15 16 17 18 19 ... 20 صفحه بعد

درباره وبلاگ

ادمک اخر دنیاست بخند ادمک مرگ همین جاست بخند دستخطی که تو را عاشق کرد ...... شوخی کاغذی ماست بخند ادمک خل نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند ان خدایی که بزرگش خواندی بخدا مثل تو تنهاست بخند
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فقط عشق به او....... و آدرس golnargas.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)